بگذار بگویمت دلم غم دارد
یک عالمه اشک و آه و ماتم دارد
عجّل بظهور، عصر آدینه ها
ای یوسف فاطمه تو را کم دارد . . .
به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را / بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست / بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را . . .
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه / به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست / قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه . . .
ای کاش که انتظار معنی می شد / بی تابی جویبار معنی شد
وقتی که سحر شکوفه صبح دمید / با آمدنت بهار معنی شد. . .
بیا ای یوسف زهرا گره بگشا ز کار ما / که از وصلت رسد جانا به پایان انتظار ما
بیا تا یوسف کنعان شود همچون زلیخایت / فدای روی زیبایت که برد از دل قرار ما . . .
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست
سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند
گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست . . .
دروغ گفتم که از دوریت شکست دلم / که در نبود تو حتی ترک نبست دلم
بیا و زود بیا ای تمام هستیم / که اگر دیر کنی می رود ز دست دلم . . .
یا مهدی …
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم . . .
ما منتظریم از سفر، برگردی / یکروز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه ی آب و مجمری از اسپند / ما آمده ایم پشت در، برگردی . . .
بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم – خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر “مادر ها ” موی سر “بابا ها ” . . .
یا صاحب الزمان
یا این دل شکستة ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .
یا مهدی ادرکنی
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد . . .
صبح بیتو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بیتو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بیتو میگویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد . . .
مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . .
من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا / آئینه کاری کرده باشم مقدمت را
اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی؟ / ای پاسخ آدینه های پر معمّا . . .
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد
رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . . .
یک روز ز کوی اسمان می آید
بر اسب سپید کهکشان می آید
از بس که زمین ز بیداد پر است
با تیغ علی(ع) صاحب زمان(عج) می آید
ما منتظران لحظه دیداریم
از عطر گل محمدی سرشاریم
این حرمت و عزّت و سر افرازی را
از حُرمت انتظار مهدی(عج) داریم
بیا که لحظه لحظه ام انتظار می شود
دلم برای دیدنت بی قرار می شود
تمام هستی ام شده اسیر عشق پاک تو
بی تو هر لحظه دلم جریحه دار می شود . . .
می نویسم که شب تار، سحر می گردد / یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد
این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو / چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را . . .
بوی عطر یاس دارد جمعه ها / وعده دیدار دارد جمعه ها
جمعه ها بر عاشقان ایینه است / وعده گاه عاشقان ادینه است
جمعه ها دل یاد دلبر می کند / نغمه یا بن الحسن سر می کند . .
مـا معتقدیم عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهـارده آیه نور / سوگند به زخمهای سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر میگردد / مهـدی به میان شیعه بـر میگردد . . .
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید / بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفته بعد / این جمعه که هرچه ایستادم نرسید . . .
دعا پشتِ دعا برای آمدنت / گناه پشتِ گناه برای نیامدنت
دل درگیر ، میان این دو انتخاب / کدام آخر ؟ آمدنت یا نیامدنت ؟