loading...
Esfahan
حمیدرضا موسوی بازدید : 206 1392/12/24 نظرات (0)
نام رمان : عشق ارباب
 

حجم کتاب (مگابایت) : 5 (پی دی اف) – 0.5 (پرنیان) – 1.1 (کتابچه) – 0.5 مگابایت (epub)

 

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 

تعداد صفحات : 530

 

 خلاصه داستان :

 

ستاره در پی مرگ ناگهانی خواهر دوقلویش مهتاب و به وصیت او، قبول می کند که نقش او را در خانه اش و در کنار شوهر خواهر خشک و مرموزش بازی کند حالا با حضور او آرامش به خانواده برگشته ولی شعله های انتقام در کنار عشقی نوخاسته ستاره را وادار می کند که…..

 

حمیدرضا موسوی بازدید : 56 1392/12/23 نظرات (0)
نام رمان : نقطه کور 
 

حجم کتاب (مگابایت) : 2.4 (پی دی اف) – 0.2 (پرنیان) – 0.9 (کتابچه) – 0.3 مگابایت (epub)

 

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 

تعداد صفحات : 268

 

 خلاصه داستان :

 

بعضی وقت ها توی زندگی، ممکنه یه اتفاق خیلی کوچیک، مسیر زندگیمون رو عوض کنه… حالا اون اتفاق هر چیزی میتونه باشه.
میتونه یه نگاه باشه… میتونه یه لبخند باشه، یا یه جمله، یه بوسه، یه نامه یا هرچیز کوچیک دیگه ای که شاید زیاد با اهمیت به نظر نیاد ولی راه زندگیمون رو عوض کنه و آینده مون رو تحت الشعاع قرار بده…

 

حمیدرضا موسوی بازدید : 132 1392/12/23 نظرات (0)

 نام رمان : شراکت تحمیلی 

 

 حجم کتاب (مگابایت) : 1.9 (پی دی اف) – 0.2 (پرنیان) – 0.8 (کتابچه) – 0.2 مگابایت (epub)

 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 

 

 تعداد صفحات : 206

 

 خلاصه داستان :

 

آذین دختریه که تو 14 سالگی مادرشو از دست میده واز اون به بعد به پدرش خیلی وابسته میشه. تا اینکه تو 21 سالگیش اتفاقاتی براش میوفته که… 
مهرسام پسریه که با مامانش زندگی میکنه. تو داستان 27 سال بیشتر نداره و …
این دو تا شخص داستان های ما بر اثر یه اتفاقاتی با هم مجبور به یه شراکت میشن. اونم فقط به خاطر مادر و پدرشون. این شراکت یه شراکت تحمیلیه.

 

حمیدرضا موسوی بازدید : 96 1392/12/23 نظرات (0)

 نام رمان : پناه 

 

 حجم کتاب (مگابایت) : 2.4 (پی دی اف) – 0.2 (پرنیان) – 0.9 (کتابچه) – 0.2 مگابایت (epub)

 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub 

 

 

 تعداد صفحات : 263

 

 خلاصه داستان :

دقیقاً مابینِ خوشی هایمان، همان زمانیکه غرق در لطفِ خدا هستیم …
همان زمانی که از داشته هایمان ایراد میگیریم …
نداشته هایمان را به رخِ داشته هایمان میکشیم …
و ناشکری میکنیم …
شاید … شاید طوفانی بیاید … طوفانی که تمامِ داشته ها و نداشته هایت را بگیرد …
و تو بمانی و حسرتِ دیگر نداشتنِ، داشته هایت …

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 991
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 1401
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 99
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 159
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,840
  • بازدید ماه : 3,495
  • بازدید سال : 18,219
  • بازدید کلی : 779,369
  • کدهای اختصاصی